دکتر نایف بن نهار در فیس بوک از شیخ اسلامی نوشت:

منتشر شده در 8 آذر 1400 ساعت 21:21

دکتر نایف بن نهار در فیس بوک از شیخ اسلامی  نوشت:

چندین سال پیش برای دیدار با دوستانم که در دوران تحصیل در مالزی با آنها آشنا شده بودم به جنوب ایران رفتم و در آنجا دوستی از من پرسید:

آیا شیخ اسلامی را دیده ای؟ گفتم: او کیست؟ او گفت شما باید او را ببینید ، او فیلسوف بزرگیه.

به رفیق پسرم گفتم با او تماس بگیر تا بتوانیم یه قرار بذاریم . بهم گفت تو که به قرار ملاقاتی نیاز نداری ،

او بین نماز فجر و نماز ظهر در مکتبخانه مسجد نشسته است! به مسجد رفتیم و او را دیدیم که در گوشه مسجد نشسته و مشغول خواندن است.
اولین چیزی که من را تحت تأثیر قرار داد ظاهر آراسته اش بود.

از او در مورد فارابی ، ابن سینا ، ابن باجه ، ابن توفیل و ابن میسکاویه پرسیدم
پس علم ش فوران کرد که گویی شیر آب باز کرده ام.
با خودم فکر کردم که ممکنه دانش او به فیلسوفان مسلمان و ریشه های روشنگر آنها محدود شود ،

بنابراین از او در مورد فرانسیس بیکن ، دکارت ، ژان بودین ، ​​اسپینوزا ، دیوید هیوم و استوارت میل پرسیدم ، و او چنان صحبت می کرد که گویی متخصص فلسفه غرب است.

سپس می خواستم بدونم که وی در علوم شرع چه چیزهایی بلد هست ، بنابراین در باره کتاب الموفاعت الشاطبی بحث کردم. که حیرت زده شدم ، من این فیلسوف را یافتم که کتاب را درک کرده بود ،حتی اگر یکی از دشوارترین کتابهای میراث اسلامی باشد ، و حتی در چندین بحث او انتقاداتی را ارائه داد ، و نکته بسیار شگفت انگیز اینه که او به زبان عربی روان صحبت می کرد در حالی که ایران را ترک نکرده بود!

به دوستم گفتم: این چیست؟ چنین انسان گنجی در این جزیره دور افتاده چه می کند؟ او گفت که از رفتن بیرون امتناع می ورزد و حتی در زندگی وی فقط دو بار تهران را دیده بود و تجار ایرانی به وی پیشنهاد دادند که با هزینه آنها برای تحصیل فلسفه در آلمان سفر کند تا غرب با یک مدل از فیلسوف ایرانی آشنا شود ، اما وی از رفتن خودداری کرد.

من با او صحبت کردم اگر می تواند به قطر بیاید و او کاملاً امتناع ورزید ، و او از کار در شهرهای دور امتناع میکرد حتی اگه پیشنهادات مالیش هم بیشتر بود ، او بسیار فقیر بود ، و او برای حفظ وقت خود بدش نمی آمد که در فقر بماند ، و ماشین نداشت و رانندگی بلد نبود. بجای ماشین ، او فقط یک موتور داشت.

وقتی شیخ اسلامی را در جزیره قشم که تقریباً در اواسط سی سالگی بود ملاقات کردم ، وی در آن زمان از جاه طلبی ها و پروژه های علمی خود برای من گفت و من تحت تأثیر قرار گرفتم که وی در این سن کم فردی با چنین دانش و ذهنیت گسترده بود و من چی میدونستم که پس از بیست سال وضعیت او چی میشود ؟ اما با تمام غم و اندوه من خبر مرگ او را دیروز منتشر کردم.

آنچه باعث شد در مورد او بنویسم مرگ او نیست ، بلکه نحوه مرگ وی است ، زیرا او به دلیل سن کم و دانش گسترده او بود. همانطور که فیلم نشان می دهد او افراد ناآگاهی در اطراف دارد:

متأسفانه ، او چنین درگیری ای را که روز جمعه اتفاق افتاد ، تحمل نکرد ، پس ( به موضوع ) توجه کرد و از این موضوع غرق هم شد و هنگام نماز عصر ، شیخ اسلامی به مسجد بازگشت تا بعد از نماز درس تعبیر را بدهد ، اما بعد از اولین رکعت احساس خستگی زیادی کرد و در مسجد افتاد و دچار حمله قلبی شد و مرد.

و مردم روز گذشته در یکی از بزرگترین تشییع جنازه های تاریخ قشم برای او دعا کردند.

و شما از آن هزار نفری که برای دعا برای او جمع شده بودند تعجب کردید ، وقتی تندروها به شیخ سلامی حمله کردند و او را آزار دادند اینها کجا بودند؟ چرا از او دفاع نکردند و از او محافظت نکردند؟ آنها او را تنها گذاشتند تا اینکه در خودش شکست.

سپس وقتی روح او تسلیم این درگیری شد و برای همیشه رفت ، همه به حمایت از غیبت او آمدند.

اشتراک گذاری خبر :
https://haranews.ir/?p=4922

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

6 − 6 =